گفت: باید محور بازی بچه ها هم نماز باشد. چند وقتی بود داشتم روی این مسئله فکر می کردم. دیروز دلبندم آمد تا بازی کنیم مثل اغلب اوقات مهمان بازی چه بازی خوبی است. در حین بازی ، آداب اجتماعی را هم می آموزد یکبار او مهمان است و من میزبان و یکبار برعکس. اینبار او مهمان بود داشتیم بازی می کردیم که صدای اذان بلند شد. از مهمانم عذر خواهی کردم که مجبورم برای نماز بروم. گفتم: برای شما هم جا نماز بندازم؟ گفت: من نماز نمی خونم! خودم را متعجب نشان دادم و بعد با حالت خاصی گفتم: متأسفم! من با آدمهای بی نماز رفت و آمد نمی کنم! گفت: ببخشید اشتباه کردم. کجا می تونم وضو بگیرم؟ چند دقیقه بعد، بازیمان سرسجاده ادامه پیدا کرد.
نوشته شده در یکشنبه 92/2/15ساعت
9:25 صبح توسط بانو نظرات ( ) |
Design By : Pichak |